جدول جو
جدول جو

معنی گوش گوشی - جستجوی لغت در جدول جو

گوش گوشی
گفتگوی درگوشی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گوش موش
تصویر گوش موش
مرزنگوش، گیاهی خوش بو از خانوادۀ نعناع با گل های سفید که مصرف دارویی دارد
انجرک، مرزه گوش، آذان الفار، اناغالس
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
شیرین گفتار:
ای پسر می گسار نوش لب و نوش گوی
فتنه به چشم و به خشم فتنه به روی و به موی،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
پاکیزگی گوشت. حلیت گوشت، مرافقت با مردمان. خوش خلقی، زود التیام پذیری بدن در مقابل خستگیها و جراحات
لغت نامه دهخدا
شخصی را گویند که هر چیز شنود خوب فهم کند و یاد گیرد، (برهان)، و به همین معنی است گوش تیز، (آنندراج)، گوش سرای
لغت نامه دهخدا
عضله، ماهیچه، یربوع متن، (یادداشت مؤلف) :یرابیعالمتن، موش گوشتها، (صراح اللغه)، موش گوشتهای پشت، (منتهی الارب)، و رجوع به عضله و ماهیچه شود
لغت نامه دهخدا
(شِ)
گیاهی است که آن را مرزنگوش خوانند و آن خوشبوی می باشد و برگ آن به گوش موش می ماند و به عربی آذان الفار خوانند. (برهان). گیاهی است که آن را مرزنگوش خوانند و مرزموش است و مرزنجوش معرب آن است و عرب آن را آذان الفار می گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). ریحان داود. (واژه نامۀ گیاهی). مرزنگوش. مرزنجوش. مردقوش. رجوع به مرزنگوش و حاشیۀ برهان قاطع چ معین ذیل مردقوش و مرزه گوش و مرزنگوش و واژه نامۀ گیاهی دکتر اسماعیل زاهدی ص 116 و ص 129 شود، یک گونه گل که نام علمی آن پاریتاریا کرتیکا و نام عربی آن حشیشهالرمل و حشیشهالزجاج می باشد. (واژه نامۀ گیاهی دکتر اسماعیل زاهدی ص 132)
لغت نامه دهخدا
و در تداول عامه گوش شور، آلتی که بدان گوش شویند، آلتی طبیبان متخصص گوش را محض شستن گوش، (یادداشت مؤلف)،
آنکه گوش شوید، که به شستن گوش پردازد
لغت نامه دهخدا
تصویری از گوشه گودی
تصویر گوشه گودی
زاویه صفحه با افق
فرهنگ لغت هوشیار
کلاهی که دو گوش داشته باشد از دو طرف، سبو و کوزه ای که دو دسته داشته باشد دو دستی
فرهنگ لغت هوشیار
دارای گوشه ها محدود بزوایا، از این گوشه بدان گوشه از ین طرف بان طرف
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره گزنه ها که یکساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگهایش بیضوی و منفرد و کامل و گلهایش سبز رنگ و دارای آرایش گرزن میباشند. ارتفاع این گیاه بین 30 تا 80 سانتیمتر است. غالبا گیاه مذکور روی دیوار های مخروبه و دور از سکنه میروید. در طب عوام بصورت ضماد و جهت رفع ناراحتیهای بواسیر بکار میرود بعلاوه بعلت دارا بودن مقدار کمی نیترات پتاسیم مدر نیز میباشد اذن الفار حشیشه الرمل حشیشه الزجاج
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه گوش را بشوید و پاک کند، آلتی که پزشکان بتوسط آن گوش را شستشو دهند
فرهنگ لغت هوشیار
از ارتفاعات بخش یانه سر واقع در هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
استراق سمع، تنبیه کردن، گوش مالی
فرهنگ گویش مازندرانی
شیوه و فرمی سنتی در بستن روسری
فرهنگ گویش مازندرانی
در گوشی سخن گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی